🔶چگونه میشود بین این همه مشکلات ، آرام باشی…

تصور کن عزیز دلت مریض باشد ، تصور کن خانه ات آتش گرفته باشد ، میتوانی آرام باشی؟!… سرمایه های اجتماعی و این همه استعداد آتش گرفته است.

🔶من هنوز از خودم سوال میکنم چگونه بین این همه مشکلات، حس میکنی انسانی؟!

بچه هایی که تا مرز بی دینی رفته اند، جوانانی که ازدواج برایشان آرزو شده است، بحث خانواده ها درمورد چندکیلو‌گوشت است چه‌رسد خانه و خودروی خوب، این همه سرمایه ی عظیم و این مردم نجیب جلوی چشمت آب میشود و‌تو نمیدانی باید کجای قصه باشی تا شاید کمی مرهم شوی، در وسط این مشکلات که موجب شرمندگی پدر و‌مادرها شده است و مردانه پای وطن و دینشان ایستاده اند ، گرفتار عادی ترین مسائل فرهنگی هستیم، گرفتار سکوت هستیم، گرفتار دوگانگی هستیم، گرفتار دور زدن های یکدیگر هستیم، شیره مالیدن برسر یکدیگر، زرنگ بازی ، پروژه بگیری به اسم کار فرهنگی، رانت و ده ها کثافت کاری دیگر که میدانی ولی باید صبر کنی تا انسانها خودشان بفهمند و بدانند ته این زرنگ بازی ها به ضرر خودشان است، این دنیا دارمکافات است، این‌دنیا گرد است، از هردست بدی از اون‌دست بگیری، دست بالای دست بسیار است و…

اینجا نمیشود بیخیال شوی، وقتی میبینی خانواده ای با یک کیسه برنج شاد میشوند، دختری با چند تیکه جهیزیه ذوق مرگ میشود، معتادی با یک لقمه نان چشم هایش دوباره امید پیدا میکند، مادری برایت دعا میکند، پدری میگوید ما شرمنده ایم، خدا شرمنده ات نکند، بچه‌ای که میگوید کفش ندارم ولی بابام قول داده کار پیدا کند برام دوچرخه هم می خرد.

✍️از طرفی دیگر تو‌نباید این ها رو بگویی، باید در خلوتت کاری کنی، باید داد نزنی، باید کاری نکنی امید هزاران نفر ناامید شود، باید ظرافت به خرج بدهی.

از طرفی هزاران نفر بهت اعتماد دارند، هزاران نفر برایت وقت میگذارند، شده ای عزیز و جزء خانواده ی بخشی از مردم که با غمت غمگین میشوند، یا شادیت میخندند، باید کاری کنی، باید فکری کنی، روحت بی قرار میشود و نمیدانی کدامین بار را باید برداری.
کجا را باید رها کنی و کجا رو بغل کنی، میتوانی بیخیال شوی، بهونه گیر باشی،قهرکنی ، کم بیاری، بگویی فضا آلوده است، تحریف و تقطیع تا سخنان رهبری هم پیش رفته، پس رها کن، بیخیال شو وقتی خیلی ها ول کرده‌اند، ولی دقت که میکنی میفهمی قبلی ها هم به این بهانه میدان را خالی کردند ، اصلا علت ۲۵ سال خانه نشینی مولا همین نگاه بود، دستم تیر میکشد، صدا میکنند، گوشی را رها کن کمی آرام – بگیرد، ولی رزمنده ای که سلاحش را رها کند پیش پیش باخته است، باید با سلاحش زندگی کند، جنگ ، جنگ ترکیبی است، جنگ روایت ها است، میبینی آتش دشمن به خانه های کسی رسیده که تا دیروز خودشان رزمنده میدان بودند، به قدری جنگ ترکیبی است که در لحظه رزمنده تبدیل به نیروی دشمن میشود و تو مات و مبهوت میمانی که چرا این برادر ما چنین شد، نکند مغرور شویم، نکند خود را به قیمت کم بفروشیم، قیمت تو خداست، باید فقط با خدا معامله کنی، صاحب کار اصلی اوست. او میداند چگونه جبران کند.
وسط کار میدانی، درکلاب هاوس صدا میزنند که بفرمایید نظرتان را بگویید، باید کلی صحبت کنیم تا بدانند ما دشمن هم نیستیم، ما همین طوریم، چقدر جامعه متکثر است، برای این جامعه که بخشی از خدا هم رد شدند و بخشی هنوز مکروهات را رعایت میکنند چگونه باید حرف زد که هر دو حرفت را بفهمند. چقدر آخوند مردم بودن سخت است، ولی باید راهی پیدا کرد، باید کاری کرد…

🔶🔶🔶این ها بچه ها خودمون هستند،شاید نه، قطعا ما کوتاهی کردیم و امروز باید درکنار اجرای قانون و …، من و امثال من ۲۴ ساعت دچار تبیین باشند تا شاید کمی جبران شود. شاید کمی بمباران دشمن خنثی شود.

وسط بحث یکی زنگ میزند حاجی چندتوییت جدید زده اند، جواب این ها را چی بگیم، به نظرت چیکار باید کرد.

دنیای عجیبی است، دنیایی که به شدت مجازی نیست و حقیقی است و زندگی ها را تحت تاثیر ۱۰۰ درصدی قرار داده است.

❌شنیده بودم گاهی وسط جنگ تحمیلی نمیدانستن کی صبح میشود، کی شب میشود، چند شنبه ایم، کی بچه ات بزرگ شد، کی همسرت را دیده ای، اصلا امروز وقت دکتر بچه ات بود، تهش میبینی معجزه میشود، انگار یکی جبران میکند، انگار یکی حواسش است، نمیدانی چگونه ولی حس میکنی همه چی درست پیش میرود و مات و مبهوت هستی‌ که این دست کیست و‌تهش میفهمی یدالله فوق ایدیهم
.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *