چرا درس استاد سید مجتبی خامنه‌ای؟ انتخاب استادانه‌ یک شاگرد

چرا بین این همه درس خارج فقه و اصول در قم، درس استاد «سید مجتبی خامنه‌ای» را انتخاب کردم؛ سؤالی که چندی قبل برخی از دوستان ‌پرسیدند و این روزها نیز تکرار می‌شود.
نوشتار حاضر تجربه‌ی حضور شش‌ساله‌ام در درس ایشان است که شاید تجربه‌ای متفاوت با دیگران باشد.
انتخاب درس حاج آقا مجتبی برای من مثل انتخاب دروس دیگر علما بوده است؛ یا از روی کنجکاوی بوده یا سخت‌پسند بودنم. از این رو بیشتر درس‌های مشهور قم را یکی‌دو ماهی تجربه کرده بودم و جز یکی‌دو استاد که چندسال خدمتشان بودم، دیگر دروس را یا تکرار مطالب آیت الله خویی(ره) و شاگردانش همچون شیخ جواد تبریزی(ره) می‌دیدم یا تکرار حرف‌های آیت الله بروجردی(ره) و امام خمینی(ره).

گرچه هر استادی سلیقه خاصی در بیان مطالب داشت و برخی مواقع هم حاشیه‌ای بر مطالب بزرگان می‌زد؛ ولی منهج همان منهج آقای بروجردی و آقای خویی بود.
از این تکرار، آن هم در درس خارج که جای استنباط و حل مسائل مستحدثه است، دلزده شده بودم. همواره با خود می‌گفتم این حرف‌ها که در شرح عروه آقای خویی یا شرح جواهر و تالیفات اصول فقه بزرگان معاصر بهتر از این هم بیان شده است، چه نیازی به حضور در درس خارج است؟!

هدف از این نوشته، ارزش‌گذاری دروس خارج قم نیست. اینجا فقط سلیقه طلبگی‌ام را بیان می‌کنم؛ چون از گذشته پیگیر آثار بزرگان بودم. شاید درس خارج برخی علما برای طلابی که کتاب‌های آقای خویی را مطالعه نکردند، مفید باشد؛ ولی برای اهالی پژوهش‎، تلخیص نظرات گذشتگان بیش نیست. به خاطر دارم در یکی از دروس خارج، کلمات «التنقیحِ» آیت الله خویی، بدون اضافه کردن یک واو تدریس شد و نامی هم از آقای خویی و کتاب ارزشمندش به میان نیامد!

البته در جستجوهایم، سلوک علمی یک استاد دیگر هم مجذوبم کرده که حقیقتا علامه و جامع معقول و منقول است و منهج متفاوتی با معاصرین دارد. استادی که در بسیاری از علوم حوزوی صاحب سبک است و برای شکل‌گیری ذهن علمی طلاب و فضلا مجاهدت می‌کند.

اما درس حاج آقا مجتبی خامنه‌ای تفاوت‌هایی دارد که اهلش را زمین‌گیر می‌کند، من هم مثل دیگر شاگردان‌شان، سال‌ها از حضور ایشان آموختم و کنجکاوی‌ام به یکی‌‌دو ماه ختم نشد.
نخستین ویژگی ایشان میدان‌دادن به طلاب است؛ چون شنونده خوبی است و نقدها و اشکالات را می‌شنود. بارها دیدیم، در برابر نظر یکی از طلاب، گفت: «حرف شما بهتر از حرف ما است». این خصوصیتی است که حداقل من در هیچ کدام از استادان درس خارج ندیدم؛ بلکه خلاف آن را دیدم. استادانی هستند که بر نظر خود پافشاری می‌کنند؛ حتی اگر استدلالِ مستشکل قوی‌تر باشد.

دومین خصوصیت ایشان ایجاد فضای صمیمی در درس است؛ شاگردان بعد از یک مدت کوتاه حس نمی‌کنند ایشان فرزند رهبر انقلاب هستند، این که تشریفات خاصی در سخن و رفتار رعایت کنند. خودشان به گونه‌ای رفتار می‌کنند که بدون هیچ لکنتی همه دوستان حرف بزنند و اشکالات اساسی را مطرح بکنند. یک روز بر سر مسأله «ولایت فقیه» اشکالاتی مطرح شد و ایشان بدون تکرار ادله قبلی، با ادله جدیدی مسأله را مطرح کردند تا فضلای حاضر در درس، پرسش‌های متنوع خود را بیان کنند.
سومین امتیاز ایشان، صاحب سبک بودن در تدریس است؛ هم در اصول و فقه و هم در حدیث. روش و سلوک علمی خودشان را دارد و در ورود و خروج مطالب با بقیه متفاوت است. مواردی را در فقه و اصول نقد می‌کند که حاضران درس در ابتدا گمان می‌کنند که در آن مسأله هیچ «اِن قُلت»ی وجود ندارد و همه قبول دارند؛ اما با نقادی و جزئی‌نگری، مسائل جدید را کشف و بررسی می‌کند. موارد متعددی شاهد بر مدعاست که ذکر آنها در این مجال نمی‌گنجد.

چهارمین خصوصیت درس ایشان، توجه ویژه به تراث حدیثی شیعه و کلمات بزرگان شیعه است؛ به شدت سعی می‌کند از راه‌های مختلفی و نوآورانه‌ای، احادیث را احیا کند و به بهانه یک راوی ضعیف یا اشکال جزئی کنار نگذارد. گاهی این مسأله تا جایی پیش می‌رود که شما احساس می‌کنید ایشان اخباری هستند نه اصولی! در حالی که در روش شان برای احیای حدیث با اخباری‌ها کاملا متفاوت عمل می‌کند و با اصول عقلایی و روشمند این کار را انجام می‌دهد.

ایشان احترام ویژه‌ای برای بزرگان و فقها قائل است؛ به قول طلبه‌ها «از کلینی تا خمینی» را حرمت نگاه می‌دارد و همیشه از فقهای عظام به بزرگی یاد می‌کند؛ ولی نقدهای خودشان را هم با احترام به سخنان علما به صورت مستدل بیان می‌کند.

پنجمین و آخرین امتیازی که درس ایشان دارد که برای نگارنده این سطور اهمیت زیادی دارد، توجه ویژه ایشان به شهادت اهل بیت(علیهم السلام) است.

از مسائلی که همواره برای این‌بنده حائز اهمیت ویژه‌ای بوده و ازقضا درباره‌اش مورد سؤال برخی مؤمنین قرار می‌گرفتم، نوع پوشش ظاهری برخی طلاب و روحانیون در ایام شهادت اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. به‌طور مشخص این‌که مثلاً چرا برخی روحانیون مثل عموم مؤمنین در این ایام، شال یا پیراهن مشکی نمی‌پوشند و…! علی‌رغم این‌که خودم تعظیم شعائر را تا همین‌اندازه هم حائز اهمیت و ضروری می‌دانستم، اما گویا این التزام فردی در مشکی‌پوشی در ایام شهادت، برخی مؤمنین را قانع نمی‌ساخت و نسبت به همه روحانیت، خصوصاً اساتید، چنین انتظاری را داشتند. به‌هرحال سعی می‌کردم درمقابل این پرسش، به‌نوعی دفاع کنم و می‌گفتم برخی آقایان به‌جای شال یا پیراهن مشکی، عبای مشکی می‌پوشند و…؛ هرچند این‌قبیل پاسخ‌ها، خودم را خیلی راضی نمی‌کرد.
جالب این‌که حضرت استاد را همین‌گونه که مؤمنین و نیز خودم می‌پسندیدم یافتم. ایشان علاوه بر این‌که در همه ایام عزای آل‌اللّٰه از پیراهن مشکی استفاده می‌کردند، ملزم بودند که درس را در این ایّام، با روضه‌خوانی یکی از حاضرین آغاز کنند.

استاد که اهل مداومت بر توسل به آل‌اللّٰه باشد، بی‌تردید شاگردانی همچون خود، متوسّل و ولایی تربیت خواهد کرد.

ناگفته نماند؛ سبک زندگی استاد به مرور بر افکار و رفتار شاگرد اثر می‌گذارد؛ از این رو در سلوک ایشان جز نمایش ساده‌زیستی ندیده‌ام. در روزگاری که اشرافیت و پرستیژ ملاک ارزیابی افراد در جامعه است، استاد ساده‌زیستی نصیبم شده است. گرچه این خصوصیت منحصر در ایشان نیست و خانواده رهبر انقلاب به اقرار دوست و دشمن نماد ساده‌زیستی هستند؛ اما داشتن استادی بی‌پیرایه، مایه‌ی مباهات است. چنین رفتارهایی از یک استاد حوزه می‌تواند در تربیت نفوس نقش بی‌بدیلی ایفا کند و خروجی‌اش شاگردانی باشد که دنیا برای‌شان راه است نه مقصد و مقصود!
«و آخِرُ دَعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين.»

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *