بخش چهارم،اصلاح طلبی و اصول گرایی از دیدگاه رهبری

➖ رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه سال ۱۳۷۹، با صراحتی بیش‌از همیشه می‌فرمایند:

“اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزش‌ها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آن‌ها چیست! تحول مورد نظر آن‌ها، یعنی تحول «نظام اسلامی» به «نظام غیراسلامی»! تحول مورد نظر آن‌ها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از این‌ها را هم می‌شناسیم. حالا بعضی که از تفاله‌ها و پس‌مانده‌های رژیم گذشته‌اند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادعای آزادی و مردم‌سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی‌که عملهٔ ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش‌از پنجاه‌سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم‌سالاری در آن پنجاه‌سال نبود؛ حالا همین کسانی‌که با همهٔ وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات آمریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست آمریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روش‌تان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان آمریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و ادارهٔ امور کشور را به دست گیرند!”

➖ رهبری اواخر سال ۱۳۷۹ هم در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر می‌فرمایند:

“اصلاح‌طلبى، يک تكليف و يک مجاهدت است. دولت و ملت موظف‌اند اصلاح‌طلب باشند؛ البته اجازه ندهند كه اصلاح‌طلبى را ديگران براى آن‌ها تعريف كنند. امروز یکی از واژه‌های رایج، واژهٔ «اصلاح‌طلبی» است. من در نماز جمعه هم گفتم، بارها هم تکرار کرده‌ام؛ بنده معتقدم اصلاح‌طلبی، جزو ذات انقلاب است. اصلاً انقلاب، یعنی یک حرکت بزرگ و رو به جلو، که این حرکت هرگز ایستایی ندارد و به‌طور دائم پیش‌رونده است. اصلاح‌طلبی، یک تکلیف و یک مجاهدت است.”

➖ همچنین سال ۱۳۸۳ در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی فرمودند:

“همهٔ كار پيغمبران عبارت بود از اين‌كه تا مى‌توانند اصلاح كنند؛ يعنى فساد را در كشور از بين ببرند؛ اين معناى اصلاح واقعى است. اصلاحات برای هر نظامی لازم است؛ اصلاحات برای هر جامعه‌ای جزو ضروری‌ترین نیازهاست؛ ما هم به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات یعنی این‌که نقاط مثبت و منفی را فهرست کنیم و نقاط منفی را به نقاط مثبت تبدیل کنیم.”

➖ ایشان در سال ۱۳۸۳ هم در جمع خبرگان رهبری می‌فرمایند:

“بنده با شعار «اصلاح» صددرصد موافقم؛ اصلاح در روش‌ها، اصلاح در شیوه‌ها، و استقامت در هدفها و مبانی. در اهداف و مبانی، ملاك ما باید «فاستقم كما امرت» باشد. به‌هیچ‌وجه عدول از مبانی و عدول از ارزش‌ها جایز نیست؛ اهداف، اهداف الهی است و هیچ تردید، شك یا ارتدادی از این اهداف جایز نیست؛ اما در روش‌ها بایستی تكامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزو كارهای دائمی و برنامه‌های همیشگی ما باشد؛ ببینیم كدام روش ما، ولو به آن عادت كرده باشیم، غلط است، آن را عوض و اصلاح كنیم. باید مراقب باشیم كه جای این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در زمینهٔ اهداف، می‌گوییم استقامت؛ باید جای «هدف» را با «روش» اشتباه نكنیم.”

✍️ و نهایتا وقتی اصلاح‌طلبان می‌خواهند گفتمان خودشان را به رهبری نسبت بدهند و جناح دیگر را خلع سلاح کنند، رهبری به تبیین دیگری از اصلاحات می‌پردازند، تا اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان بدانند که مراد از اصلاحات و اصولگرایی چیست.

ایشان در سال ۱۳۸۴ در جمع دانشجویان کرمان، به‌صورت کامل این مطلب را بیان می‌کنند و می‌فرمایند:

“دو جناح برای این کشور مثل دو بال‌اند، که کشور با این دو بال می‌تواند پرواز کند. اما اگر یک‌دست‌کردنی که آن‌ها دستگاه را متهم می‌کنند، معنایش حاکمیت یکپارچه و اجازه‌ندادن به شکاف در حاکمیت و در اصول است، این لازم است. در هیچ جای دنیا به کسانی‌که به قانون اساسی و اصول آن کشور معتقد نیستند، اجازه نمی‌دهند در بخش‌های حاکمیت وارد شوند. در کجای دنیا چنین اجازه‌یی داده می‌شود؟ آیا در امریکا و انگلیس و جاهای دیگر به کسی که با اصول و ارزش‌های امریکایی مخالف است، اجازه می‌دهند در رأس حکومت بیاید؟ شما می‌بینید در مبارزات انتخاباتی‌شان اختلاف بین دو حزب و دو جناح بر سر چیزهای بسیار جزئی‌تر از این حرف‌هاست؛ بزرگترین‌اش این است که به عراق حمله کنیم یا نکنیم یک جناح می‌گوید حمله کنیم، یک جناح می‌گوید حمله نکنیم والّا اختلاف سر مسائلی از این قبیل است که مالیات فلان جنس را افزایش دهیم یا نه؛

 راجع به مسائل زیست محیطی چنین بکنیم یا نه. مگر در دنیای دمکراسی اجازه می دهند که کسانی که با اصول و مبانی یک نظام مخالفند، بیایند داخل حاکمیت آن نظام شوند؟ هیچ جای دنیا چنین اجازه یی نمی دهند. البته معلوم است که ما هم اجازه نمی دهیم. کسانی که قانون اساسی را قبول ندارند، کسانی که اصل نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند، اینها بیایند در رأس نظام جمهوری اسلامی قرار بگیرند!؟ اسم این اصلاح طلبی است؟

بنده دعوای اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه ی مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه ی مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می کند که بشدت ضد سرمایه گذاری و سرمایه داری حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب می کند که طرفدار سرسخت سرمایه داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه ی مقابل اصلاح طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.

ما باید روش ها را اصلاح کنیم. در روش ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله یی می رسیم که امروز دیگر جواب نمی دهد؛ باید مرحله ی دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش ها، معنای اصلاح طلبی است.

البته از نظر امریکایی ها اصلاح یعنی ضدیت با نظام جمهوری اسلامی. رضاخان آمد اصلاحات راه انداخت؛ محمدرضا هم آمد اصلاحات راه انداخت؛ این همان چیزی است که بنده گفتم اصلاحات امریکایی. این اصلاحات به درد خودشان می خورد. ملت ایران اصلاح را براساس اصول خود انجام می دهد.

یک جمله هم راجع به انتخابات عرض کنم. البته این بحث ها دامنه دار است و غالباً نیمه کاره می ماند. بنده معتقدم که در این انتخابات، ملت باید به عنوان یک تکلیف و یک حق شرکت کند. البته من راجع به انتخابات در سخنرانی کرمان و سخنرانی های دیگر در همین سفر مفصل صحبت کرده ام؛ اما آنچه الان عرض می کنم، از دیدگاه چالش های دشمنان با انتخابات است. دشمنان ما می خواهند اصلاً انتخابات برگزار نشود. چرا؟ برای این که بتوانند شاهدی بیاورند که در ایران مردم سالاری و دمکراسی نیست. وقتی ما انتخابات برگزار می کنیم، حربه ی آنها کند می شود. بنابراین اولین خواسته های آنها برگزار نشدن انتخابات است؛ کما این که زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم هم تلاش کردند انتخابات را تعطیل کنند؛ اما خدا نگذاشت. آنها خیلی تلاش کردند؛ انواع و اقسام راه ها را پیمودند و بعضی از عناصر غافل داخلی را هم به کار گرفتند؛ اما «انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا»؛ خدای متعال مکر آنها را پاسخ داد و جلویش را گرفت و بحمداللَّه انتخابات خوب برگزار شد. در این انتخابات هم اولین هدف آنها این است که انتخابات برگزار نشود.

گام دوم این است که اگر نتوانستند، انتخابات را متهم کنند. خواهند گفت در انتخابات تقلب شده؛ خواهند گفت انتخابات تبعیض آمیز است؛ خواهند گفت چرا فلانی رد صلاحیت شد؛ چرا فلانی نیامد؛ چرا فلانی آمد. در هر صورت این حرف ها را می زنند. اگر ما به جای سالی یک بار، هفته یی یک انتخابات هم داشته باشیم، باز این حرف ها را خواهند زد. آن جایی هم که رد صلاحیت نیست، باز همین حرف ها را می گویند. در انتخابات دور دوم شوراها مطلقاً رد صلاحیت نبود. همان آدم هایی که واقعاً به نظام عقیده یی ندارند، آمدند در انتخابات شرکت کردند و به خاطر بی اعتنایی مردم رأی هم نیاوردند؛ اما باز هم حرف می زنند! به هرحال اینها انتخابات را زیر سؤال می برند. دشمن با یک انتخابات موفق، سراسری و پُرشور مخالف است.

رد صلاحیت از دو حال خارج نیست؛ یا رد صلاحیتِ کسی است که طبق قانون صلاحیت دارد – که این غلط است – یا رد صلاحیت کسی است که واقعاً طبق قانون صلاحیت ندارد، که این درست است. نمی شود به طور مطلق گفت رد صلاحیت خوب است یا بد است. در یک صورت رد صلاحیت خوب است، در یک صورت بد است. باید به مسؤولان احراز صلاحیت ها توصیه کنیم که با دید صددرصد قانونی و بدون هیچ ملاحظه یی از هیچ طرف نگاه کنند. این، چیزی است که بنده همیشه توصیه می کنم.

اگر کسی سر کار بیاید که مطیع و تسلیم آنها باشد – که البته ما چنین کسی را نداریم که سر کار بیاید و مطیع آنها باشد – البته آنها خوشحال خواهند شد و حرفی هم ندارند؛ اما اگر کسی آمد که احساس کردند به انقلاب و اسلام و منافع ملی پایبند است و به مبارزه ی با دشمنان بین المللی و تسلیم نشوی در مقابل زورگویی های آنها معتقد است، خواهند گفت مردم سالاری وجود ندارد؛ اگر شخص متدین باشد، بیشتر هم خواهند گفت. آنها معتقدند که مردم سالاری، مردم سالارىِ سکولاریزه شده است؛ باید حتماً از دین جدا شود تا اسمش را مردم سالاری بگذارند.

من معتقدم ملت ما این توانایی را دارد که انتخاب کند و انتخاب خوبی هم بکند. امیدواریم به حول و قوه ی الهی این انتخابات جزو بهترین انتخابات های ما باشد و آن کسی که مورد رضای خدا و برای مردم مفید است، با همت و روشن بینىِ مردم سر کار بیاید.

این را هم که بعضی بگویند ما در نیمه ی راه دمکراسی هستیم، بنده قبول ندارم. برای میل دل غربی ها نباید حرف زد؛ مخصوصاً مسؤولان. می گویند ما یک کشور استبدادزده هستیم، ما در نیمه ی راه دمکراسی هستیم، ما یک ملت نابالغ هستیم؛ نخیر، این حرف ها غلط است. چرا متهم می کنند؟ ملتی که در طول کمتر از صد سال، سه مرتبه مبارزات وسیع ضداستبدادی و ضداستعماری به راه انداخته، چرا او را مورد اهانت قرار می دهند؟ برای این که غربی ها و اروپایی ها خوششان بیاید؟ خوششان نیاید.

از دیدار امروز خیلی خرسند شدم و خدا را شاکرم. به همه ی شما دعا می کنم.

پروردگارا! رحمت و تفضل خودت را بر جوانان عزیز ما نازل کن. پروردگارا! دل های پاک و نورانی اینها را روزبه روز با محبت و معرفت خود روشن تر کن. پروردگارا! جوانان عزیز ما را به ساختن دنیایی آباد، آزاد، پیشرفته، توسعه یافته و مایه ی عزت اسلام موفق کن. پروردگارا! قلب مقدس ولی عصر را از ما راضی کن و آنچه گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده.


والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته


.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *