✍ تاملی در مناظره ی شیخ و دکتر
مناظره ی آقایان علیدوست و سروش را کامل دیدم، نکاتی عرض میشود :
اصل این نوع گفتگو مفید است، باید خیلی سال پیش این گفتگوها شروع میشد ولی هنوز هم دیر نیست و باید امیدوار باشیم.
نقدی که بر هر دوطرف وارد بود این است که محل نزاع و بحث مشخص نبود و مدام مباحث شاخه به شاخه میشد و سر و ته نداشت؛ دکتر سروش به فقه اشکال داشت و میگفت این فقه پاسخگو نیست و قائل به قبض فقه بود و آقای علیدوست غیر از دومورد که خوب جواب دادند، جواب هایی میدادند که ربطی به مساله نداشت و این بخاطر این است که سالها از گفتگوی اینچنینی دور بودیم و متاسفانه فنون چنین گفتگوهایی رو نمیدانیم.
کل مدعای سروش رو باید اول با چند جمله رد کرد و بعد توپ را انداخت به زمین او؛ او میگوید با فقه نمیشود انسان به رشد و تعالی برسد و پاسخگوی بشریت باشد، ما باید بگوییم بله ما هم نظرمان همین است و تنها با فقه نمیشود و بخاطر همین میگوییم دین غیر از فقه ، شامل اخلاق و اعتقادات است و ما مدافع دینی هستیم که گزاره هایش ناظر به ساحت مختلف، وارد شده است و دین را در فقه خلاصه نمیکنیم که شما مدام بگویی فقه نمیتواند، مگر کسی گفته است فقط با فقه میشود به درجات عالی انسانی رسید و باید تصریح کنیم که ما قائلیم در زمان غیبت ، حقیقت دین به صورت کامل به دست ما نرسیده است و بین آن مقداری که به دستمان رسیده است، به دنبال حجت شرعی هستیم نه کشف حقیقت.
مطلب دیگر اینکه باید بگوییم من و شما شیعه ایم و بحثمان شیعی است، اینکه غزالی عالم سنی که شما عاشقش هستی چی گفته، ابن عربی چی گفته، مولوی چه شعری خوانده برای من شیعه حجت و سندی نیست، اگر شما هم شیعه ای، به مدل شیعی بحث میکنیم، اگر شیعه نیستی طبق مذهب خودتان جواب بدهیم.
نمیشود یک جا به منابع سنی و جای دیگر به منابع شیعی استناد کنید و بین متدهای اجتهادی مختلف خلط کنید.
نمیشود آیه ی يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ … را بخوانی و بگویی حدیث ذیل آیه چنین میگوید و بعد بگویی من احادیث رو قبول ندارم و متاسفانه استاد علیدوست تذکر جدی که پاشنه آشیل بحث است ندادند و نفرمودند که اگر شما احادیث را قبول نداری چرا همین جا که مهمترین سند شما درباره ی قبض فقه است به احادیث ذیل آیه استناد میکنی؟! احادیثی که از نظر خیلی از فقها هم سند متقنی ندارد چه رسد شما که قائلی همه ی احادیث معتبر نیستند.
باید میگفتند خب اگر قبول نداری چرا هرجا به نفعت است به حدیث استناد میکنی. آیه رو بدون حدیث معنا کن. نمیتوانی چون خودت قائلی نصوص دارای پیش فرض های پیشامتنی می باشد ولی آیه را مثل همان علمایی معنا میکنی که پیش فرض هایشان را قبول ندارید.
و نهایتا باید بگوییم شما اگر قائل به قبض فقه هستی پس چرا میگویی کلام و اخلاق هم باید وارد فقه شود و خودت بسط میدهی اگر قائل هستی اخلاق را خارج از دین میشود فهمید، خب اگر فردا روزی دزدی و لواط بین اکثر مردم اخلاقی باشد، اینجا هم باید از نصوص دینی کوتاه آمد و بگوییم ما طبق تقدم حق بر تکلیف که یکی دیگر مبانی معرفتی شماست، باید اخلاق را مقدم کنیم و دزدی و لواط را تجویز کنیم. خلاصه مردم حق دارند دزدی کنند و زندگی خوبی داشته باشند ، آیات حرمت سرقت و لواط رو هم که بدون پیش فرض ها نمیفهمیم، احادیث هم که از نظر شما معتبر نیستند.
متاسفانه در جای جای بحث دیده شده است که طرفین بحث ، میان گسترده ی فقه و گستره دین خلظ نمودند و تکلیف خود را روشن نکردند.
نکته ی آخر اینکه مقایسه ی گزاره های دینی و بحث های جزئی ، با بحث های مکاتب بشری از اساس اشتباه است و به نتیجه ی ناروا می انجامد ، شایسته بود استاد علیدوست به مقایسه مکتب با مکتب و سیستم با سیستم اشاره میکردند و سیستم پیشنهادی علمای شیعه را با سیستم پیشنهادی دکتر سروش از حیث جامعیت ، مبانی و کارآمدی مورد مقایسه قرار میداند.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين…